یه جای اینکه رز یا پونه باشیم / برای هم بیا گلخونه باشیم نکن تلخی به یمن جشن یلدا / برای هم بیا هندونه باشیم . . . . . . .
شب یلداست مراقب باش خرابت نکند غافل از واقعه کرببلایت نکند ای که دم میزنی ازعشق حسین بن علی آنچنان باش که ارباب جوابت نکند . . . .
پاییز ثانیه ثانیه می گذرد، یادت نرود این جا کسی هست که به اندازه تمام برگ های رقصان پاییز برایت آرزوهای خوب دارد. عمرت یلدایی، دلت دریایی، روزگارت بهاری ♥ پیشاپیش یلدایتان مبارکباد . . . .
از غم عشقت دل شیدا شکست شیشه ی می در شب یلدا شکست از بس که زدم ریگ بیابان به کف خار مغیلان همه در پا شکست . . . .
نمی دونم امشب کجایی ؟ سرخی هندونه هاتو با کی تقسیم میکنی ؟ فال حافظ رو به نیت کی میگیری ؟ ولی میدونم که تو یلدای دل من کنار منی . . . . . . .
شب یلدا شد و رفتی و از غم خوانده ام از این هجرت به آن شب گیسوان افشانده ام گذشت اما هزاران شب از آن هجران و من اسیر آن شب یلدای جانسوز مانده ام . . . .
شب یلداست؛ شبى که در آن انار محبت دانه مى شود و سرخى عشق و عاطفه ، نثار کاسه هاى لبریز از شوق ما شبى که داغى نگاه هاى زیباى بزرگ ترها در چشمان کودکان اوج مى گیرد و بالا مى رود . . . . . . .
دوستان عزیزم تو پاییزی که گذشت. اگه دلتون رو شکوندم اگه حرفی زدم اگه برخورد بدی کردم اگه اذیتتون کردم بسیار کار خوبی کردم ! میخواستم بگم تو فصل جدید هم برنامه همینه :)) . . . .
یه لقمه نون ، یه کاسه ماست ، رفاقتِ بی کم و کاست یه عشق پاک ، یه حرف راست ، هرچی محبت و وفاست تو ذات ما آقا هاست ! پیشاپیش یلدات مبارک . . .یلدا �br> چه ذوقی دارم که حتی یک دقیقه بیشتر در خواب منی ! یلدایت مبارک . ..
بلندای شب یلدای من باش طلوع روشن فردای من باش ولی فردا، خدا داند کجایی همین حالا، همین حالای من باش . ..
یلدا ، مجالى است براى تکرار هر آنچه روزگارى سرمشق خوبى هایمان بوده اند و امروز بر روى طاقچه عادت هایمان غبار مى گیرند . . . . . . شب یلدا شب بزم و سرور است / شبی طولانی و غمها بدور است شباهنگام تا وقت سحرگاه / بساط خنده و شادی چه جوراست یلدا مبارک . .
شب یلد ا و وصف بی مثالش / خداوندا مخواه ، هرگز زوالش شب یلدا فراتر از همه شب / نبینم هیچ کس افتاده در تب شب یلدا مبارک . ..
بیا ماه منو یلدای من باش / شب بارانیه دی ماه من باش بیا زیباترین مجنون این شب / یه عمری با منو لیلای من باش . . . یلداتون پیش پیش مبارک . .
آری امشب شب یلدا است شب فال�. شب عشق�. شب هندوانه�. وشب آزادی وشب رهایی چیزی به یادم نمی آید ، جز اینکه ، امشب شب تنهایی من است یلدایت مبارک . . . یک قدم مانده به یلدا به شبی خاطره انگیز و بلند به سفیدی زمستان و اناری که دلش قصه یک رنگیست . . . یلداتون مبارک . .
شیرینىِ در کنار هم بودن لبخندهاى امشب هزار بار بهتر از اشکِ حسرت ریختن بر مزار جدایى هاى فرداست . . . . .
شب یلدای من آغاز شد�br> نه سرخی انار نه لبخند پسته نه شیرینی هندوانه�br> بی تو یلدا زجر آور ترین شب دنیاست بی من یلدایت مبارک . ..
سهم من از شب یلدا شاید قصه ای از غصه و انار سرخی که پر از دلتنگی ست غم هایم بلند همانند شب یلداست . . . . . من بلندای شب یلدا را ، تا خود صبح شکیبا بودم شب شوریده ی بی فردا را ، با خیال تو به فردا کردم چه شبی بود � ، عجب زجری بود � غم آن شب که شب یلدا بود . . . .
مهم نیست هندونه ی شب یلدات شیرین نباشه یا انارات ترش از آب دراد یا کدو تنبلی که بار میذاری بیمزه بشه یا چند تا از گردوهایی که می شکونی پوک باشه مهم اینه که کسی داری که یلدا رو بهت تبریک بگه ! یلدا مبارک .
یلداست بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد امشب بیداری را پاس داریم تا فردایی روشن راهی دراز باقیست شب یلدا مبارک . .
یلدا یعنی : یادمان باشد که زندگی آن قدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت . . .
شما را گر شب یلدا بلنده / مرا لیست طلبکارا بلنده ولی هندونه ام در شام یلدا / سفیدیّش بود چون شیر گاوا انارم ترش و گردوهام پوچه / وچشمان زنم افسوس لوچه بود آجیل تلخ و سیب ها کال / وقطعاً می شود وارونه ام فال ! .
لــــبی ســـرد و دلـــی افــــسـرده داریــم به سر افــــکــــار تیــــپـــا خــــورده داریـم رسد پـایـان پـــــائــــیز و از آغاز هـــزاران جـــوجـــه ی نـــشمرده داریـم ! . . پاییز را خیلی دوست داشتم حیف که رفت اما امید به پاییز های بعد در من خواهد ماند ! یلدایتان مبارک و همه شب های قشنگ تان یلدایی . . و پاییز ثانیه ثانیه سپری می شود یادت نرود اینجا کسی هست که به اندازه تمام برگ های رقصان پاییز برایت بهترین ها را آرزو دارد یلدایت مبارک .
به 100 یلدا الهی زنده باشی انار و سیب و انگور خورده باشی اگر یلدای دیگر من نباشم تو باشی و تو باشی و تو باشی یلدا مبارک
.
سال پشت سال گذشته است و هنوز ، کسی نمی داند بی تو هر شب شب یلدای من است . . .
.
شب یلداست دلم در خواب پروانه شدن بود ولی افسوس دلم در اوج رفتن روبه شمعی سوخت و من نالان کنار سفره ای از عشق خالی شبی مایوس و سرگردان دارم امشب . . . . .
میان دوستان افتاده ای تک / رخت هندونه ،زلفت عین پشمک! برایت می زنم اینک پیامک / شب یلدای تو ای گل! مبارک! . ..
تنهایی یعنی : شب یلدا تمام شب رادیو گوش بدی و فقط ایرانسل بهت پیام تبریک بده . . . .
هندوانه رویاهایتان شیرین انار موفقیت هایتان پر دانه پسته ی خاطراتتان خندان قصه ی زندگیتان خوش و عمرتان چون یلدا بلند باد یلدا مبارک . .
هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم کنار هم بنشینیم و بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی ها یلدایتان رویایی روزهایتان پر فروغ شبهایتان ستاره باران . . . . ..
یلداست ، بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد امشب بیداری را پاس داریم تا فردایی روشن راهی دراز باقیست . . . یلدا مبارک . .
صدای تیک تاک ساعت می آید زمان می گذرد و یلدا دستهای پاییز را در دستان زمستان می گذارد کاش یلدا فکری به حال دستهای ما می کرد . . .
. .
شب یلدا قدم آرام بردار / کمی هم احترام ما نگهدار تو میبینی ربابم غصه دار است / بنی هاشم هنوزم داغدار است صدای العطش در گوش مانده / بدن ها بی کفن هر گوش مانده شب یلدا تو هم چله نشین باش / سیه پوش غم سالار دین باش
.
روی شما مثل هندونه ، خنده هاتون مثل قاچ هندونه روزگارتون مثل پوست هندونه ، جیبتون پر تخم هندونه یلداتون مبارک
.
یلدا، مجالى است براى تکرار هر آنچه روزگارى سرمشق خوبى هایمان بوده اند و امروز بر روى طاقچه عادت هایمان غبار مى گیرند . . . . .
فریاد کشیده هر دو جیبم جانسوز / با دیدن نرخ هندوانه دیروز یلدا تو کمی دیر تر امسال بیا / یارانه برای تو ندادند هنوز ! . ..
تنها چند دقیقه ناقابل مى تواند از یک شب عادى ، شب یلدا بسازد ولى با هم بودن است که آن را نیک نام کرده و در تاریخ ماندگار شده است . . . . .
بیائید تا در بلندترین فرصت شبانه از هزار رنگی پاییز به یک رنگی زمستان برسیم یلدا مبارک . .. کاش می شد برای ِ یک شب هم که شده هندوانه باشم همان قسمتش که سهم ِ توست ! یلدا مبارک . ..
بعد از تو عاشقِ یلدا شدن کار سختی نیست بی تو هر شب زمستان و هر شب پر از سرماست و نبودنِ تو عجیب شبیهِ بودنهایِ ماست پناه میدهم به تو که این شب یلدا تنهایی خودم هزار شبِ یلدا تنها بوده ام فرخنده باد این شبِ دیماه . .
با صدها برش بر مغز هندوانه یلدا کوتاه نمی آید ؛ اما شیرینی حضورمان تا سحر کوتاه می کند بی شک گیسوان بلند آخرین شب آذر را �br> . . ..
اندوهت را به برگها بسپار! واپسین روزهای پاییزت بخیر، دوست چهارفصل من! یلدایت پر از مهربانی . . . .
دقت کردین ؟ هیجانی که در سفید دراومدن هندونه کیلویی ۲۵۰۰تومنی هست در قرمز در اومدن هندونه ۳تا ۱۰۰تومنی نیست ! . ..
اگر میم مشکلات را برداریم زندگی شیرین میشه برایت هزاران یلدای شکلاتی آرزو دارم عمرتان طولانی ، قلبتان آفتابی ! . .
امشب، میوه سربسته حرف هایمان را روبه روى هم مى گذاریم تا طعم شیرین دوستى را به کام زمستانى روزگار بچشانیم . . . . .
یادمان باشد با آمدن زمستان ، اجاق خاطره ها را روشن بگذاریم تا دچار سردی فاصله ها نشویم . . . یلدا مبارک
إيّاكَ و التَّوانِيَ فيما لا عُذرَ لكَ فيهِ ، فإلَيهِ يَلجَأُ النّادِمُونَ . ( ميزان الحكمة ، ج 10، ص134) از سستى كردن در آنچه كه تو را در آن عذرى نيست بپرهيز؛ زيرا كه پشيمانان به اين خصلت پناه مى برند.
پرچم سه رنگ ایران نشانی والا از هویت ملی و فرهنگ ایرانی است که با رنگ سبز، خرمی و شادکامی با رنگ سپید، صلح و دوستی و با رنگ سرخ نام و یاد فرزندان پاکباز ایران زمین را گرامی داشته است.
به گزارش خبرآنلاین، کتاب «تاریخ پرچم ایران» با عنوان فرعی درفش ایران از باستان تا امروز نوشته و پژوهش دکتر ن. بختورتاش از سوی انتشارات بهجت روانه بازار نشر شد.
ناشر در توضیح کتاب آورده است: «پرچم ملی ایران بیرق پر افتخاری است که تا ابد یادآور فداکاری و تلاش فرزندان پاکباز ایران زمین در دفاع از تمامیت ارضی و فرهنگ ملی و زبان فارسی است. در طول تاریخ، این پرچم همواره به دست بهترین جنگاوران آوای ایستادگی و سرود پایداری را طنین افکند و در لحظات سخت نبرد، امید نیکی و بهروزی ایرانیان بود.
پرچم سه رنگ ایران نشانی والا از هویت ملی و فرهنگ ایرانی است که با رنگ سبز، خرمی و شادکامی با رنگ سپید، صلح و دوستی و با رنگ سرخ نام و یاد فرزندان پاکباز ایران زمین را گرامی داشته است. بنا به یافتههای باستانشناسی در کاوشهای تخت جمشید در آپادانا، تندیس مفرغی عقابی با بالهای گشوده از زمان هخامنشیان بر سنگی لاجوردی وجود دارد که سه رنگ سبز و سپید و سرخ نقش بسته است. دکتر بختورتاش با پژوهشی شایسته در این کتاب با روش علمی نمادهای ملی ایران را مورد بررسی قرار داده و از عظمت فرهنگی و روحیه مسالمتجو، آرامش طلب و بزرگ ایرانیان در طول تاریخ روایت میکند.»
بنابراین گزارش، نخستین اشاره در تاریخ اساطیر ایران به وجود پرچم، به قیام کاوه آهنگر علیه ظلم و ستم آژی دهاک(ضحاک) بر می گردد. در آن هنگام کاوه برای آن که مردم را علیه ضحاک بشوراند، پیش بند چرمی خود را بر سر چوبی کرد و آن را بالا گرفت تا مردم گرد او جمع شدند. سپس کاخ فرمانروای خونخوار را در هم کوبید و فریدون را بر تخت شاهی نشانید.
فریدون نیز پس از آنکه فرمان داد تا پاره چرم پیش بند کاوه را با دیباهای زرد و سرخ و بنفش آراستند و دُر و گوهر به آن افزودند، آن را درفش شاهی خواند و بدین سان " درفش کاویان " پدید آمد. نخستین رنگهای پرچم ایران زرد و سرخ و بنفش بود، بدون آنکه نشانه ای ویژه بر روی آن وجود داشته باشد.
درفش کاویان صرفاً افسانه نبوده و به استناد تاریخ تا پیش از حمله اعراب به ایران، بویژه در زمان ساسانیان و هخامنشیان پرچم ملی و نظامی ایران را درفش کاویان می گفتند، هر چند این درفش کاویانی اساطیری نبوده است.
محمدبن جریر طبری در کتاب تاریخ خود به نام الامم و الملوک می نویسد: درفش کاویان از پوست پلنگ درست شده، به درازای دوازده ارش که اگر هر ارش را که فاصله بین نوک انگشتان دست تا بندگاه آرنج است 60 سانتی متر به حساب آوریم، تقریباٌ پنج متر عرض و هفت متر طول می شود. ابولحسن مسعودی در مروج اهب نیز به همین موضوع اشاره می کند.
به روایت اکثر کتب تاریخی، درفش کاویان زمان ساسانیان از پوست شیر یا پلنگ ساخته شده بود، بدون آنکه نقش جانوری بر روی آن باشد. هر پادشاهی که به قدرت می رسید تعدادی جواهر بر آن می افزود. به هنگام حملهٌ اعراب به ایران، در جنگی که در اطراف شهر نهاوند در گرفت درفش کاویان به دست آنان افتاد و چون آن را همراه با فرش مشهور " بهارستان " نزد عمربن خطاب خلیفه مسلمانان، بردند وی از بسیاری گوهرها، دُرها و جواهراتی که به درفش آویخته شده بود دچار شگفتی شد و به نوشته فضل الله حسینی قزوینی در کتاب المعجم می نویسد: " امیر المومنین سپس بفرمود تا آن گوهرها را برداشتند و آن پوست را سوزانیدند ".
با فتح ایران به دست اعراب - مسلمان، ایرانیان تا دویست سال هیچ درفش یا پرچمی نداشتند و تنها دو تن از قهرمانان ملی ایران زمین، یعنی ابومسلم خراسانی و بابک خرم دین دارای پرچم بودند. ابومسلم پرچمی یکسره سیاه رنگ داشت و بابک سرخ رنگ به همین روی بود که طرفداران این دو را سیاه جامگان و سرخ جامگان می خواندند.
براساس این گزارش، بخشهای نخستین اثر، ویژه ایران باستان، روزگاران اسطوری، کیانی، دینی و تاریخی تا قبل از ظهور اسلام است که بر آگاهیهای جوانان و اقشار مختلف مردم نسبت به آن دوران میافزاید. بخش دیگر که از پایان سلسله ساسانیان و آغاز گسترش دین اسلام در ایران است، به گونهای بررسی شده که پاسخگوی نیازهای مخاطبان جهت آگاهی از روزگار هر یک از فرمانروایان و پادشاهان و پرچمها و درفشهای رایج در آن عصرها میباشد و نیز بخشی ویژه به تاریخچهء پیدایش صلیب سرخ،شیر و خورشید و هلال احمر میپردازد.
در خاتمه جستاری نیز تحت عنوان «یادآوری»به صورت خودآموزنده قرار دارد که حاوی نکات ارزشمندی نظریههای دانشمندان و پژوهشگران و گزارشهای مرتبط است.
نگارنده در قسمتی از بخش نخست کتاب در اهمیت جایگاه درفش کاویانی در فرهنگ و تاریخ ایران،با استناد به شاهنامه فردوسی،اشعاری را که مباحث مربوط به داستان قیام کاوه و فریدون علیه ضحاک را به طور اعم و درفش کاویانی را به طور اخص در بر دارد،آورده است. نگارنده در ادامه با استناد به آثار پژوهشگرانی چون عبد الحسین زرینکوب و منابع تاریخی دیگر این قسمت را به پایان برده و در قسمتی دیگر از قول «اوسکارمان» فرجام درفش کاویانی را که دیگر به انواع سیم و زر و پارچههای زیبا آراسته شده بود، پی میگیرد و رد آن را در حفریات شهر بومپی که نبرد ایسوس بین داریوش و اسکندر در آنجا واقع شد و در اثر آتشفشان نابوده شده بود،جستجو میکند.
«درفش در ایران باستان: روزگار پیشدادیان و کیانیان؛ درفش در کتابهای دینی؛ درفش گرشاسب؛ درفش در شاهنامه؛ درفش کاویان، روزگار هخامنشیان: عقاب کوروش؛ چرا شاهین در ایران گرامی بود؛ نمونه درفش بازسازی شده، روزگار اشکانیان: واژگونی پرچم رومیان؛درفش اشکانی، فرتهداران، روزگار ساسانیان و دگر روزگاران؛از غزنویان تا برآمدن صفویه، از قاجار تا آغاز مشروطیت، پژوهش در آخشیجهای پدیدآورنده نشان، درفش از آغاز مشروطه تا پایان دوره قاجار، درفش در دوران پهلوی و درفش جمهوری اسلامی» از جمله فصل های این کتاب مستند و خواندنی است
قدیما که بچه بودیم هر موقع میخواستن مارو بترسونن میگفتند میدیم قصاب گوش تو v,ببره؟!بشین سر جات بچه فضولی نکن ما هم هر جا قصاب میدیدیم از ترس قایم می شدیم که مبادا گیر قصاب بیفتیم گوش مارو ببره!بزرگتر که شدیم سرمان تو زندگی بند شد حالا هر موقع میرم قصابی می بینم در هر ترازو یک تیکه گوشت پرت یا چربی (پا ترازویی) کنار گوشت میگذاره هرچی هم به طرف میگی گوشش بدهکار نیست وبعضیا شونم که از قبل اماده دارن........حالا می بینم فدیمیا که میگفتند گوش تو میدم قصاب ببره از روی تجربه بوده حالا بااین شرایط وچرخش روزگا رهمه قصاب شدند.نمیدونم ساختمان سازی کردین یا نه یا در کار ساختمان سر رشته دارین وقتی به کوره دار میگی آجر بیار در هر ماشین آجر ده تنی همش 100 کیلو بسته به انصاف طرف ونوع مشتری خاک کوره وآجر جوش میریزه به جوشکار میگی درو پنجره بساز هرچی میتونه ضایعات بجای اهن نو بارت میکنه ابزار مصرفی رو هم پولشو میگیره هم وزنش میکنه...... اگه بحثو دوست داشتین برین ادامه مطلب
گاه می اندیشم، چندان مهم نیست اگر هیچ از دنیا نداشته باشم، همین مرا بس که کوچه ای داشته باشم و باران، و انسان هایی در زندگی ام باشند که زلال تر از باران هستند
پروردگارا:دوستان من ارمغانی از رحمت بیکران تواند پس نگهدارشان باش و در مواجهه با سختی ها ونا ملایمات یاریشان فرما وان هنگام که دست نیاز بسوی تو می آورند پرکن دستانشان را از آنچه که در مرام الهیت توست آمین یارب العالمین
بر بالین تربت یحیی پیغامبر(ع) معتکف بودم در جامع دمشق که یکی از ملوک عرب که به بی انصافی منسوب بود اتفاقاً به زیارت آمد و نماز و دعا کرد و حاجت خواست
درویش و غنی بنده این خاک درند
و آنان که غنی ترند محتاج ترند
آن گه مرا گفت از آن جا که همت درویشانست و صدق معاملت ایشان خاطری همراه من کنند که از دشمنی صعب اندیشناکم گفتمش بر رعیت ضعیف رحمت کن تا از دشمن قوی زحمت نبینی.
سلام خودمانیم یک روز فرصت دادند تا از موقعیت استثنایی وکم نظیر وغنیمت عضویت رایگان کتابخانه استفاده کنیم تقصیر از ماست که دم را غنیمت ندانستیم وگرنه زمان که از دست میرود واین فرصت طلایی هم از کف رفت!کاش همه مسولین شهر از حاتم بخشی اداره ارشاد اسلامی گناباد سبق بگیرند که البته میگیرند وعضویت ها را رایگان اعلام کنند ودر آخر هم آمارش را بدهند بالا به مرکز استان انهم فقط یکروز وآنهم پنج شنبه ،من به شدت راغبم که بدانم در روز سی ام آبانماه چند نفر عضو کتابخانه شهید مطهری گناباد شدند اگر یکی به من اعلام کند ممنونش خواهم بود. یا حق
ایران با طبیعت بسیار زیبا، دارای جاذبههای گردشگری بسیاری است؛ آبشارهای بلند و خارقالعاده در طبیعت کشورمان وجود دارند.
جاذبههای گردشگری و طبیعی ایران بسیار زیاد است، یکی از این جاذبهها آبشارها هستند که در این مجال با 12 آبشار زیبا و بلند ایران آشنا میشوید.
آبشار لاتون
"آبشار لاتون" با ارتفاع ۱۰۵ متر در استان گیلان، ۱۵ کیلومتری جنوب شهرستان آستارا، شهر لوندویل روستای کوته کومه قرار دارد.
آبشار لاتون، بلندترین آبشار کشور است و فاصله آن از روستای کوته کومه، حدود شش کیلومتر است که پس از 3 ساعت و 30 دقیقه میتوان به آن رسید. در این مسافت در حدود ۷۵۰ متر ارتفاع زیاد میشود. در مسیر صعود به آبشار لاتون به روستای قدیمی آسیو شوان نیز میرسید که تقریبا خالی از سکنه است.
به زبان تالشی، آسیو به معنی آسیاب و شوان به معنی کنار رودخانه است. حجم آب آبشار در فصول مختلف سال متفاوت است ولی در تمام فصول آب دارد. اگر به لاتون رسیدید باید خیلی مراقب باشید چون آبشار خطرناکی است و چند وقت پیش یک کوهنورد هنگام بالارفتن از این آبشار پرت شد و جان خود را از دست داد.
دبیر شورای ملی زعفران کشور گفت: الگوی جدید فراوری زعفران باید جانشین الگوی سنتی عمل آوری و بسته بندی این محصول شود.
علی حسینی روز جمعه هنگام بازدید از دو مرکز فراوری زعفران شهرستان گناباد در گفت و گوی اختصاصی با ایرنا افزود: برای سومین سال طرح فراوری زعفران با الگو های جدید و مطابق با نیاز مصرف کننده در کشور در حال اجراست.
وی با تاکید بر ارزش زعفران گفت: امروز تولید کننده برای 9 کلاله گل زعفران که از سه عدد گل به دست می آید مبلغ یکهزار ریال دریافت می کند و لذا باید محصول بهداشتی و با کیفیت به مصرف کننده تحویل دهد.
وی ادامه داد: تاکنون در خراسان رضوی 30مرکز فراوری زعفران ایجاد شده است که امیدواریم که به 45 مرکز افزایش یابد.
دبیر شورای ملی زعفران افزود: در استانهای خراسان رضوی و جنوبی 70 هزار هکتار سطح زیر کشت زعفران است که بناست هر سال 20 درصد این سطح تحت پوشش ایستگاههای فراوری جدید زعفران قرار گیرد.
حسینی ادامه داد: اگر محصول زعفران با فراوری جدید به بازار عرضه شود حداقل 10 تا 20 درصد بر قیمت آن افزوده خواهد شد و تولید کننده به سود بیشتری دست خواهد یافت.
وی در خصوص قطع دست واسطه از تولید تا مصرف زعفران گفت : بناست که بانک کالای زعفران در کشور ایجاد شود و کشاورز زعفران خود را به این بانکها بفروشد و این بانک در یک موقعیت مناسب نسبت به عرضه زعفران اقدام کند و کشاورز با بانک در سود به دست آمده شریک خواهد بود.
وی ادامه داد: در ایستگاههای فراوری زعفران نیز ترتیبی اتخاذ شده است که خریدار و تولید کننده با یکدیگر روبرو شوند و دست واسطه ها قطع شود.
حسینی با اشاره به خام فروشی زعفران گفت: باید بزودی جشن بزرگ تعطیل شدن بازار خام فروشی زعفران را در ایران برگزار کنیم.
وی بیان کرد: خام فروشی زعفران دیگر معنی ندارد و باید با تولید محصولات جانبی زعفران در بخش های صنعت و دارو به ارزش افزوده چند برابری دست یافت.
وی آورده ارزی زعفران را در کشور 500 میلیون دلار ارزیابی کرد و اظهار داشت: می توان با فراوری جدید زعفران و همچنین تدابیر دیگر در امر تولید و فراوری به حداقل یک میلیارد دلار ارز دست یافت.
حسینی از راه اندازی حداقل سه ایستگاه فراوری زعفران در شهرستان گناباد خبر داد و گفت: با همکاری فرمانداری، جهاد کشاورزی و بخش خصوص و حمایت شورای ملی زعفران این مراکز در آینده نزدیک احداث می شود.
وی اضافه کرد: ایستگاههای فراوری زعفران شهرستان گناباد در بخش مرکزی، کاخک و روستای سنو احداث و بعد از فراوری، زعفران بصورت بهداشتی، دارای شناسنامه و کد شواری ملی زغفران عرضه خواهد شد.
وی اظهار داشت: ایستگاه فراوری زعفران بعد از زمان فراوری که بین 30 تا 40 روز بطول می انجامد به مرکز مبادله زعفران تغییر خواهد کرد.
يكى، در پيش بزرگى از فقر خود شكايت مىكرد و سخت مىناليد. گفت: «خواهى كه ده هزار درهم داشته باشى و چشم نداشته باشى؟» گفت: «البته كه نه. دو چشم خود را با همه دنيا عوض نمىكنم.» گفت: «عقلت را با ده هزار درهم، معاوضه مىكنى؟»گفت: «نه.» گفت: «گوش و دست و پاى خود را چطور؟» گفت: «هرگز.» گفت: «پس هم اكنون خداوند، صدها هزار درهم در دامان تو گذاشته است. باز شكايت دارى و گله مىكنى؟! بلكه تو حاضر نخواهى بود كه حال خويش را با حال بسيارى از مردمان عوض كنى و خود را خوشتر و خوشبختتر از بسيارى از انسانهاى اطراف خود مىبينى. پس آنچه تو را دادهاند، بسى بيشتر از آن است كه ديگران را دادهاند و تو هنوز شكر اين همه را به جاى نياورده، خواهان نعمت بيشترى هستى!» يكى، در پيش بزرگى از فقر خود شكايت مىكرد و سخت مىناليد. گفت: «خواهى كه ده هزار درهم داشته باشى و چشم نداشته باشى؟» گفت: «البته كه نه. دو چشم خود را با همه دنيا عوض نمىكنم.» گفت: «عقلت را با ده هزار درهم، معاوضه مىكنى؟»
گفت: «نه.» گفت: «گوش و دست و پاى خود را چطور؟» گفت: «هرگز.» گفت: «پس هم اكنون خداوند، صدها هزار درهم در دامان تو گذاشته است. باز شكايت دارى و گله مىكنى؟! بلكه تو حاضر نخواهى بود كه حال خويش را با حال بسيارى از مردمان عوض كنى و خود را خوشتر و خوشبختتر از بسيارى از انسانهاى اطراف خود مىبينى. پس آنچه تو را دادهاند، بسى بيشتر از آن است كه ديگران را دادهاند و تو هنوز شكر اين همه را به جاى نياورده، خواهان نعمت بيشترى هستى!»