نمی دانم تا حالا گذرتان به دادگستری ، دادگاه وپاسگاه ودادسرا وغیره وذالک افتاده یا نه اگر افتاده که خدا صبرتان بدهد وآخر وعاقبت تان را بخیر بگرداند. اگر نیفتاده که الهی تا آخر عمرتان پایتان به این جور جاها نرسد.شاید هم اقتضای سنتان به این مسائل قدنهد .به هر حال من نوعی که پنج شش بار با توجه به نوع کار وبقول خودشان طرح دعوا به دادگستری مراجعه کردم ولی کمتر به دادی رسیده ام.شما را نمیدانم.بعنوان مثال برای ملکی را فروخته بودم احضاریه دریافت کردم.وکیل وصاحبان نظر میگفتند تو باید بگویی که این ملک را نفروخته ای یا از فروشش پشیمان شده ای تا حاکم شوی .این یعنی دروغ گفتن ومن هیچگاه چنین نکردم ولابد محکوم هم شدم وضرر ریالی زیادی را متحمل شدم.آنزمان شاید 50 میلیون،بقول فرهاد خان برره این یعنی چه؟ایا احکام صادره برای اینگونه موارد همه بر حق وعدالت است.این وکلا هم که شده اند قوز بال قوز وپولهای کلان میخواهند.داستان قوز بالا قوز را حتما بخوانید .اگر نتوانستید داستانش را پیداکنید به من اطلاع دهید تادر فرصت مناسب برایتان تعریف کنم. القصه این یکی از حکایت حال من در دادگاه بود چندین مورد دیگر هم دارم.که اگر حال وحضوری بود برایتان تعریف خواهم کرد.
حالا یک حدیث از حضرت رسول(صٌ):خداوند با قاضی است تا آنگاه که به عمد ستم نکند؟
:: بازدید از این مطلب : 1164
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3